• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شعرمهدوی

12 آذر 1395 توسط سيده فهيمه حسيني

این روزها که شیعه کشی رخ نموده است شاید نوید آمدنت را دلالت است 

آقا! شکایت دلمان را کجا بریم 

“عجّل علی ظهور” شما اوج حاجت است 

کوفی شده زمانه و هیچ اعتماد نیست 

حتی به حرف ما که دعامان شهادت است… 

  

آقا به خاطر دل زینب ظهور کن… 

در سوریه حضور حرامی جسارت است 

  

آقا قبول! منتظرانت کجا و من 

وقتی تمام زندگی ام غرق حسرت است 

اینجا به بغض های حسن خیره مانده ام… 

در کوچه ای که مادرتان بی حمایت است… 

قصدم گریز نیست به صحرای کربلا… 

آنجا که ناله ی همگان وا مصیبت است

 نظر دهید »

زیبایی حقیقی

11 آذر 1395 توسط سيده فهيمه حسيني

ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ می‌کند؟ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ

ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ!
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ‌ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ گران‌بها ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ

ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ!

ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنید؟
ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ!

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ: می‌بینید؟! ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍن‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ!
پس تلاش کنید بر اساس حقیقت درونی انسانها با آنها ارتباط برقرار کنید.

 نظر دهید »

شهید گمنام

06 آذر 1395 توسط سيده فهيمه حسيني

بچہ ڪہ بودیم یہ دقیقہ میرفتیم خونہ دوستمون

 بھمون میگفتن:مامانت میدونه اینجایی؟!

نگرانت نشه؟

حالا تو چند سالہ اینجایی…

مامانت خبر داره؟؟

نگرانت شده ها!

 نظر دهید »

کفش پاره

01 آذر 1395 توسط سيده فهيمه حسيني

کفش هایش انگشت نما شده بود و جیبش خالی. یک روز دل انگیز بهاری از کنار مغازه ای می گذشت. مأیوسانه به کفشها نگاه می کرد و غصه نداشتن بر همه وجودش چنگ انداخته بود. ناگاه جوانی کنارش ایستاد، سلام کرد و با خنده گفت: «چه روز قشنگی!»
مرد به خود آمد، نگاهی به جوان انداخت و از تعجب دهانش باز ماند! جوان خوش سیما و خنده بر لب، پا نداشت، پاهایش از زانو قطع بود! مرد هاج و واج، پاسخ سلامش را داد. سر شرمندگی پایین آورد و عرق کرده دور شد. 
لحظاتی بعد، عقل گریبانش را گرفته بود و بر او نهیب می زد که: «غصه می خوردی که کفش نداری و از زندگی دلگیر بودی. دیدی آن جوانمرد را که پا نداشت. اما خوشحال بود و از زندگی خشنود.» به خانه که رسید از رضایت لبریز بود.

 نظر دهید »

نماز شب

28 آبان 1395 توسط سيده فهيمه حسيني

‍ 💠 *آیت اله بهجت*:
_مگر پـ💵ـول نمیخوای_⁉️
_مگر شغل ومقام و…نمیخوای_⁉️
_مگر دنیانمیخوای_⁉️ 
_مگر آخرت نمیخوای_⁉️
💎 *نــ📿ـمازشب بخون* *برادروخواهر گلم*
🔮 _گوی سبقت را نمازشب خوانها ربودند_❗️

🔹🔹🔷〰💠〰🔷🔹🔹

:|✋🏼 

*در نماز شب هاتون*

*برای یه آقایی که*

*شب تا صبح به خاطر*

*گناه های ما گریه میکنه*

*خیلی دعا کنید* 😓
😒 *آخـــــــہ*

    *خیـــ➋➍➊➊ـــلی تنهاست*😭
📿 *_اللهم عجل لولیک الفرج_* 📿

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 15

موضوعات

  • همه
  • بانوی برتر
    • پرسمان
  • خواندنی ها
  • داستان کوتاه
  • راز سلامتی
  • زمزمه ی عارفان
  • شهدا
  • فضای مجازی
  • مهدویت
  • نهج البلاغه
  • پرسش از قرآن
  • پندانه
  • پژوهش
  • یک دقیقه تفکر
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

Random photo

اشتباهات فرصت ساز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

ترنم باران

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس